امروز هم مثل روزهای قبل شروع شد با این فرق که امروز اول مهر است وبچه های من به مدرسه رفته اند
از امروز دیگه وقت تنهایی دارم
اوقاتی که فقط مال خودم باشه
اینم یکجور شادیه احساس میکنم اینجوری همه چی نظم پیدا میکنه
از پنجره به درختهای پرتقال روبرو نگاه میکنم درختهای همیشه سبز
یه عطر علف هم به مشامم میخوره که سبک میشم
هوا ملایم ومن عاشق زندگی
بگذارهمه دنیا به هر کجا که میخواهد برود
من چشمهایم را میبندم وبه دلخوشیهای کوچکم سرخوشم
از اینکه مادر هستم
از اینکه خانه ای دارم که رو به یک باغ پنجره هایش باز میشود من هستم
موضوع مطلب :